درست پیمان. صادق الوعد. که عهد استوار دارد. که در مقام عهد و پیمان راستی و امانت نشان دهد: سخنگوی و دلیر و خوب کردار امین و راست عهد و راست گفتار. نظامی. و رجوع به راست پیمان و درست پیمان شود
درست پیمان. صادق الوعد. که عهد استوار دارد. که در مقام عهد و پیمان راستی و امانت نشان دهد: سخنگوی و دلیر و خوب کردار امین و راست عهد و راست گفتار. نظامی. و رجوع به راست پیمان و درست پیمان شود
صادق الوعد. راست عهد. راست پیمان. درست پیمان. کسی که قول و وعده اش راست باشد: آن لفظ وعده یی بد و دانم که راست است زیرا که راست وعده بود مرد و کج وعید. سوزنی
صادق الوعد. راست عهد. راست پیمان. درست پیمان. کسی که قول و وعده اش راست باشد: آن لفظ وعده یی بُد و دانم که راست است زیرا که راست وعده بود مرد و کج وعید. سوزنی
وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
وجود حقیقی که ذات باری تعالی باشد و در آن شبهه نیست، (انجمن آرا) (آنندراج)، ذات باری تعالی و واجب الوجود، (ناظم الاطباء)، موجود حقیقی را گویند که ذات باری تعالی باشد جل جلاله، (برهان)، این کلمه از لغات دساتیری است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 246 شود
بی وفا. که زود پیمان بگسلد: سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد سست عهدان ارادت بملامت برمند. سعدی. قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را. سعدی
بی وفا. که زود پیمان بگسلد: سعدیا عاشق صادق ز بلا نگریزد سست عهدان ارادت بملامت برمند. سعدی. قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را. سعدی